فندق ما، پارساجونيفندق ما، پارساجوني، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

پارسا، فندق ما

چقدر زود گذشت

چقدر زود گذشت  این دو سال... تو یک چشم به هم زدن... بهترین ثانیه ها،دقیقه ها،ساعت ها،روزها،ماه ها،و سالهای عمرم با تو چه خوب و چه زود میگذرد... ایشالا همیشه یه زندگی خوب و سالمی در کنار ما داشته باشی... راستی داریم تدارک جشن تولد میبینیم چند روز دیگه میخوایم یه تولد خوب برات بگیریم این دفعه هم خونه اون یکی مامانی... فدای توووووووووووووووووووووو ...
24 تير 1391

دوری و دلتنگی

پارسایی من الان اسم خیلی از حیوونا رو بلده و میتونه صداهاشون رو در بیاره مثلا از همه بامزه ترش اینه که :بهش میگم کلاغه میگه؛میگه:دااااخ دااااخ.... این چند وقته اسم کوچیک من و باباش رو صدا میزنه.اخه دیده بقیه ما رو این جوری صدا میزنن اونم یاد گرفته ومیگه.بقیه هم که میخندن و خوششون میاد... پارسایی من الان دو روزه که ندیدمت دلم خییییییییییییلی برات تنگ شده.اخه دو روز پیش که مامانی و باباجون اینجا بودن وقتی خواستن برن تو ولشون نکردی و این قدر خودتو واسشون شیرین کردی که با خودشون بردنت.اخه نگفتن من از درد دوریت چی کار کنم؟هر جا رو میبینم و هر کاری میکنم تو رو کنارم میبینم.مثلا و   قتی تو اشپزخونه اشپزی میکنم ...
3 تير 1391
1